جدول جو
جدول جو

معنی حسن سندی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن سندی(حَ سَ نِ سِ)
از شاعران فارسی زبان بنارس هند بود. شعر او در صبح گلشن بنقل از نشتر عشق آمده است. (ذریعه ج 9 ص 243)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِاَ نا)
در اصطلاح رجال و درایت، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ وَ)
یکی از دهستانهای بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. این دهستان در مرکز بخش واقع و محدود است از شمال به کوه گرون، و از جنوب به دهستان ریمله و قسمتی از دهستان هنام بسطام، و از باختر به دهستان یوسفوند. موقعیت طبیعی آنجا جلگه. هوای آنجا معتدل مالاریائی. آب آن از رود سرآب ززامیری و میان ولان و چشمه. مرتفعترین قله های کوه در این دهستان قله خرگوش لاب گرون است. این دهستان از 49 آبادی تشکیل گردیده، جمعیت آن در پیرامن نه هزار تن، وقرای مهم آن عبارتند از: الشتر چقالکان هندی، رضاآباد، سالیانه. ساکنین این دهستان از طوایف حسنوند و یوسفوند و ابری هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ هََ دْیْ)
عبارتست از آنکه نفس را به تکمیل خود به حیلتهای پسندیده رغبتی صادق حاصل آید. (نفائس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ لُدْ دی)
ابن محمود مقدسی شافعی. درگذشتۀ پیرامن 1100 هجری قمری او راست: ’حاشیه بر شرح مفتاح’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ زَ)
ابن صالح بن حی شیعی زیدی (100- 168 ه. ق.) او راست: ’الامامه لولد علی بن ابیطالب’، ’التوحید’ و ’الجامع فی الفقه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 265) (ذریعه ج 2 ص 146 بنقل از ابن الندیم) (زرکلی چ 1 ص 227)
ابن بدرالدین محمد بن احمد بن یحیی بن ناصرعلوی یمنی. از امامان زیدی است و در 670 هجری قمری درگذشت. او راست: ’انوارالیقین’ وجز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 282) یاد شده است
فقیه نحوی. او راست: التذکره الفاخره. (ذریعه ج 4 ص 42)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن علی خراسانی شاعر. متخلص به سوزی درگذشتۀ 1014 هجری قمری دیوان شعر فارسی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
ابن کاظم نجفی سبتی خطیب شاعر. او راست: ’انیس الجلیس’ و دیوان شعر. (ذریعه ج 2 ص 454 و ج 9 ص 428 و 242)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سَ)
ابن عبدالله بن احمد قرشی. خود و برادرش عبدالله بن عبدالله منجم بوده و کتابی به نام بغیهالطالب در نجوم به ایشان منسوبست. (ذریعه ج 3 ص 134)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ کَ)
ابن حسین بن عبدالله بن عبدالرحمان بن علأ بن ابی صفره بن مهلب عتکی کوفی، مکنی به ابوسعید بغدادی ادیب نحوی (212- 275 هجری قمری). او راست: ’الابیات السائره’، ’اشعار الفحول و القبائل’، ’انساب بنی عبدالمطلب’، ’شرح دیوان جران العود’، ’شرح الهذلیین’ و کتاب ’اللصوص’، ’المناهل و القری’، ’النبات’، ’النقائض’ و ’الوحوش’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 267) (زرکلی چ 1 ص 224)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
او راست: ترجمه احوال ابوحیان توحیدی که در سال 1347 هجری قمری چاپ شده است. (ذریعه ج 4 ص 149)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِمِ)
ابن بشر بن بحر، مکنی به ابوالقاسم ادیب کاتب. درگذشتۀ 371 هجری قمری او راست: ’تبیین غلط قدامه’ در نقدالشعر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بُ نَ)
آق حصاری، ملقب به ملا کافی. او راست: نورالیقین که در 1014 هجری قمری به پایان رسانیده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اَ سَ)
ابن مرتضی آل اسدالله دزفولی کاظمینی معاصر. چند دیوان به عربی دارد. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ کَ)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ فَ)
عبدالرحمان درگذشتۀ 1292 هجری قمری مدرس تشریح فی مدرسه قضرالعین بود. او راست: القول الصحیح فی علم التشریح چ بولاق. 1282 ه. ق
واعظ به جامع قلعه برسه بود. او راست: رسالۀ تعدیل الارکان للصلاه که آن را به سال 1000 هجری قمری تألیف کرده است
رضا. مدرس زبان فرانسه و جغرافیا. او راست: العجالهالسنیه فی المحافظه علی الصحه العمومیه چ مصر در 1310 ه. ق
او راست: شرح شمائل الترمذی بولاق در 1254 هجری قمری (معجم المطبوعات)
فرید. او راست:مجموعه المقائیس چ 1318 هجری قمری (معجم المطبوعات)
مظفر. او راست: تعلیم مدفع عیار 4 چ بولاق در 1284 ه. ق
حقی. او راست: الرسالهالوافیه فی الفوتوغرافیه. چ مصر
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ سَ)
افندی. او راست: ’تنویرالبرهان’ در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هجری قمری تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هجری قمری (1311 ه. ش.) وفات یافت
ابن مرتضی بن احمد بن حسین زواره یی یزدی حایری. درگذشتۀ 1315 هجری قمری او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272)
شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246)
(شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نَ سَ وی)
ابن سفیان بن عامر شیبانی مکنی به ابوالعباس. محدث خراسان (213-303 هجری قمری). بود. او راست: ’الاربعین فی الحدیث’ و ’المسند فی الحدیث’. (هدیه العارفین ج 1 ص 269) (تذکره الحفاظ ج 2 ص 245) (تاریخ الخلفای سیوطی 256) (اعلام زرکلی چ 1 227)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ کَ)
رومی ایاشی متخلص به کنزی. از مشایخ طریقت سنبلیه، ساکن شهر مغنیسیا و درگذشتۀ 1122 ه. ق. او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 296)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ لَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس 72هزارگزی شمال خاوری بندرعباس سر راه فرعی بندرعباس - میناب. جلگه، گرمسیر. سکنۀ آن 804 تن. زبان، فارسی. آب آن از رودخانه. محصول آنجا خرما، غلات. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. دبستان و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی بن نصر بن عقیل واسطی بغدادی. شاعر. مدتی در خدمت ملک امجد در بعلبک بود و در 596 هجری قمری درگذشت. (فوات الوفیات ج 1 ص 124) (زرکلی چ 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِهَِ)
کلب حسین خان بن کلب علیخان. پس از 1281 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر فارسی و تذکرۀ شاعران به نام ’شوکت نادری’ دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 329)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَنِ سَ)
ابن عبیدالله سعد مکنی به ابوعبدالله سعدی شیعی امامی. او راست: اکمال الاسلام. بناء الاسلام. حرمه الاسلام. دعائم الاسلام. سهام الاسلام. فضل الاسلام. نوادرالاسلام. الایمان، دعائم الایمان، حقیقه الایمان، حلاوه الایمان، شعب الایمان، طعم الایمان، فضل الایمان، نفس الایمان، نوادر الایمان، و جز آنها. (هدیه العارفین ج 1 ص 332) (فهرست اعلام ذریعه) (نامۀ دانشوران ج 2 ص 633)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَ)
ابن شعیب مروزی شافعی مکنی به ابوعلی فقیه. او ’التلخیص’ ابوعباس بن قاص را شرح کرده و در پیرامون 430 هجری قمری / 1039 میلادی درگذشته است. وی مؤلفات دیگری نیز دارد. (معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر ج 13 ص 183) (وفیات الاعیان ابن خلکان) (البدایه ابن کثیر) (کشف الظنون) و در هدیه العارفین ج 1 ص 309 مرگش در سال 433 هجری قمری یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ کَ)
دهی است از دهستان ورگهان بخش هوراند شهرستان اهر. واقع در 29500گزی جنوب خاوری هوراند و 16هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی معتدل. دارای 66 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از رود خانه کجرود و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ وَ)
اسم یکی از طوایف چهارگانه پیش کوه ایلات کرد ایران که تقریباً 5000 خانوار میباشند و از پنج طایفه ترکیب یافته اند: بسطام، کاکل وند، ساکی و دولتشاه، و محل سکونت آنها در الیشتر (کنار رود خانه کاکارضا، تنگ رباط جلگه و معدن رباط - تنگ حسن) است و شغل اهالی آنان گله داری میباشد. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 63 شود
لغت نامه دهخدا